«باید خاطرنشان کرد جهان کمونیستی اسطورهای بزرگ دارد که ما سادهلوحانه میپنداریم فتوای برتر آن را از میان خواهد برد. این اسطوره رؤیایی کهنالگوی قدسیمآب دیرینۀ عصر طلایی یا بهشت است که در آن همه، همه چیز دارند و فرمانروایی بزرگ و عادل و خردمند بر باغ کودکان فرمانروایی خواهد کرد. [ص ۱۲۱]
مردم چنین میانگارند که چون نمیتوانند اورنگ خداوندی را با دوربینهای بشری مشاهده کنند و یا نمیتوانند پدر و مادر محبوب خود را که به جهان دیگر شتافتهاند در هئیت جسمانی ببینند، بنابراین این انگارهها به اندازۀ کافی حقیقی نیستند، زیرا از باورهای بشر پیش از تاریخ سرچشمه میگیرند. [ص ۱۲۵]
اسطورهها برمیگردند به دوران راویان اولیه و خوابهایشان و هیجانهایی که قوۀ تخیل آنها در شنوندگان به وجود میآورد. در دوران باستان بهتدریج معتقد شدند احتمال اینکه بتوان اسطورهای را بر مبنای ظاهرش تفسیر کرد بسیار اندک است بنابراین کوشیدند آن را به صورت نیرویی قابل دسترس برای همه جلوه دهند. [ص ۱۲۷]»
انسان و سمبولهایش | کارل گوستاو یونگ | ترجمۀ ابوطالب صارمی | مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر | چاپ اول: ۱۳۵۲