یکی از روزهای سال 1331 در فروشگاه ناصرخسرو بودم که آقایی میانسال آمد و دستنوشتهای در حدود 500 صفحه از کیف خود درآورد و گفت آقای سعید نفیسی به من گفتهاند کتابی را که ترجمه کردهام برای چاپ نزد شما بیاورم. این آقا، محمد قاضی بود و کتاب هم ترجمۀ جزیرۀ پنگوئنها اثر آناتول فرانس بود. من در آن زمان کتابهای زیادی زیر چاپ داشتم و گرفتاری زیاد بود؛ به او پیشنهاد دادم اگر دو سه ماهی صبر کنند، کتابش را چاپ خواهم کرد ولی قبول نکرد و گفت اگر ناشری پیدا نشد صبر میکنم. […]
در همان سالی که مجلۀ سخن برای بهترین ترجمهها جایزه تعیین کرده بود و کتاب کلبۀ عمو تم ترجمۀ خانم منیر مهران برندۀ جایزه شد، ترجمۀ کتاب دون کیشوت [محمد قاضی] نیز برندۀ جایزۀ بهترین ترجمه شد. بعدها قاضی کتابهای تپلی و چند داستان دیگر، طلا، نان و شراب را به امیرکبیر واگذار کرد که به چاپهای مکرر رسید. قاضی کتابهای سرمایهداری آمریکا، ایالات نامتحد، سه جلد کتاب بیست کشور آمریکای لاتین، آزادی یا مرگ، مسیح باز مصلوب، و زوربای یونانی را برای انتشارات خوارزمی و همچنین کتابهای مادر، نسل اژدها، شاهزاده و گدا، نیهتوچکا، سپیددندان، قلعۀ مالویل را برای شرکت کتابهای جیبی ترجمه کرد که به امیرکبیر واگذار شد. […]
یادم میآید فیلمی به نام زوربای یونانی در تهران نمایش دادند که آنتونی کوئین هنرپیشۀ معروف در آن بازی میکرد. آنتونی کوئین یک صحنه از رقص زوربا را در فیلم اجرا کرده بود. هنگامی که قاضی زوربای یونانی را ترجمه میکرد، شبی در یک مهمانی که چند نفر از نویسندگان و ناشران جمع بودند، او در همان عالم ناراحتی حنجره، هوس کرد رل زوربا را بازی کند و بلند شد و با آهنگ نوار زوربا، یک رقص تمام عیار عیناً مانند آنتونی کوئین اجرا کرد. خودش میگفت من زوربای ایران هستم، با همان رنجها و عشقها و سربلندیها. […] | از کتاب در جستجوی صبح، خاطرات عبدالرحیم جعفری، بنیانگذار موسسۀ انتشارات امیر کبیر، ص 496، 497 و 498
آثار منتشر شده از محمد قاضی در موسسۀ انتشارات امیرکبیر:
تپلی و چند داستان دیگر نوشتۀ گی دو موپاسان
طلا نوشتۀ بلز ساندرار
نان و شراب نوشتۀ اینیاتسیو سیلونه