نصرت رحمانی

با نصرت رحمانى هم در سال 1334 آشنا شدم. دو دفتر شعر از او چاپ كردم به نامهاى كوچ و كوير كه در سال 1347 در يك مجموعه به همين نام تجديد چاپشان كردم. نصرت جوانى بود ژوليده و آشفته كه درويشانه زندگى مى‌كرد، اندامى نسبتاً لاغر و قامتى متوسط داشت، با چهره‌اى سفيد و هيجان‌زده ولى مهربان. گاهى سروده‌هاى خود را بسيار با حال و شيرين و دلنشين ادا مى‌كرد؛ نصرت رحمانى محبوب جوانان آن سال‌ها بود… اما با اينهمه فروش دفترهاى شعرش سالها به‌طول انجاميد. ماجراى كشيده‌اى كه او در سال 1352 در كافه مرمر به گوش دكتر رضا براهنى نواخت تا مدت‌ها نقل محافل بود. ظاهراً اين كشيده را دكتر براهنى به خاطر تخطئه كردن بعضى از شاعران نوپرداز و از آنجمله خودِ نصرت نوش‌جان كرده بود! نصرت در خردادماه 1379 از دنيا رفت. | از کتاب در جستجوی صبح، خاطرات عبدالرحیم جعفری، بنیانگذار موسسۀ انتشارات امیر کبیر، ص 602 و 603


آثار منتشر شده از نصرت رحمانی در موسسۀ انتشارات امیرکبیر:

کوچ (مجموعه شعر)
کویر (مجموعه شعر)